-
در محضر مدافعان حرم/۳۲۴/ گفتگوی مشرق با همسر شهید الیاس چگینی/ قسمت دوم
«الیاس» مرد کامل بود + عکس
این موضوع رو یه روز با خواهرش در میان گذاشتم و بهش گفتم من نمیخوام به مردهای دیگر بیاحترامی کنم. خیلی مردها رو دیدم توی زندگیهای مختلف اطرافیانم ولی آقا الیاس یه چیز دیگه است.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۰۸/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سردار حاج سیدحمید تقویفر/ قسمت چهارم
مردی که همه سال را روزه بود! + عکس
با خودم فکر کردم همین الان داشت شوخی و خنده میکرد. چه شد که رفت در این فاز؟ فکر کردم باز دارد شوخی میکند. با حالت شوخی گفتم: «حاج حمید! تو کجا؟ ما کجا؟ تو فقط ۳۰ سال روزه بودهای. این همه بخشندگی...
-
روایت معاون ابومهدی از لحظه شهادت حاج قاسم:
وقتی دست حاج قاسم را دیدم دنیا روی سرم خراب شد!
علی خفاف معاون ابومهدی المهندس که شاهد عینی اتفاقات شب شهادت بوده است، گفت: یکی از بچهها مرا صدا زد و گفت اینجا یک دست افتاده است که میگویند برای حاج قاسم است. همه چیز نشان میداد دست حاج قاسم است.
-
در محضر مدافعان حرم/۳۰۷/ گفتگوی مشرق با همسر شهید سردار حاج سیدحمید تقویفر/ قسمت سوم
«صادق آهنگران» و «حسین پناهی» در عروسیام تئاتر اجرا کردند
مهمانها هم خواهرها و برادرهای سپاه و پذیرایی هم در حد میوه و شیرینی بود. یک تئاتر طنز به اسم مرشد و بچه مرشد را بازی کردند. حاج صادق آهنگران نقش مرشد را بازی میکرد و حسین پناهی نقش بچه مرشد را.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۹۰/ گفتگوی مشرق با مادر شهید محمدتقی باقری/ قسمت اول
از نوزادی همه عاشقش بودند
همه دور هم نشسته بودند، عموها و پدربزرگ، این شیرینزبانی می کرد، همه هم بغلش می کردند اینقدر دوستش داشتند، بین آن همه بچه فقط او را قبولش داشتند. پدربزرگش بیشتر از همه دوستش داشت.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۴/ گفتگوی مشرق با فرزند شهید علی زادهاکبر/ قسمت اول
عمو و پدرم همزمان در سوریه میجنگیدند
همه عموهایم پایبند نظام جمهوری اسلامی و در مسیر اسلام و ولایتند. حتی یکی از عموها با پدرم در سوریه همزمان با هم بودند و علیه تکفیریها می جنگیدند. این، شاخصه مهمی بود که در خانواده و تحت چه تربیتی بود
-
در محضر مدافعان حرم/۲۸۱/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید محراب عبدی/ قسمت اول
هیچکس درجه نظامیاش را نمیدانست!
یک طوری در مورد کارها را پنهان می کرد که ما اصلا نمی فهمیدیم. روزی که شهید شد ما فهمیدیم درجه سروان تمام شده، و تحصیلاتش چیست؛ هیچ وقت مثلا از خودش تعریف نمی کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۶/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدمهدی سلمانی/ قسمت دوم
برادرم از گوشی هوشمند دوری میکرد!
من خودم آن موقع گوشیام هوشمند بود. ولی خب مهدی نمی گرفت، باعث تعجب بود و می گفتم چرا نمی گیری؟ آن موقع گوشی گرفتن اثرات مخربی داشت. الان ما اثراتش را می بینیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۷۳/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید جواد محمدی مفرد/ قسمت سوم
برادرم شهید شد اما از شهادت پسرم ترسی نداشتم!
ما مسئولیت در مقابل خدا داریم، ما مسئولیت در مقابل اسلام داریم، ما مسئولیت در مقابل شهدا داریم. بله. ما مسئولیت در مقابل خانواده شهدا داریم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۶۹/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید فاطمیون، سیدحسن جعفری/ قسمت چهارم
برادر شهیدم گرفتار گریههای ما شده بود!
یک بار خواب دیدم گفت که من دارم غرق می شوم، اینقدر گریه می کنید که من دارم غرق می شوم. یعنی پاهایش انگار نصفی در آب بود، گفت ببین روزگار من اینطوری شده، شما نمی گذارید من اینجا زندگی کنم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۶۰/ گفتگوی مشرق با مادر شهید حسن قاسمیدانا/ قسمت چهارم
برای اعزام به سوریه چهرهاش را تغییر داد!
یک کارت مثل برگ شناسنامه بود که رویش عکس این مدلی درست کرده بودند. عکسش انگار با فوتوشاپ درست شده بود و چشمهایش را یک کاری کرده بودند که از شکل طبیعی خودش خارج شده بود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۵۸/ گفتگوی مشرق با مادر شهید حسن قاسمیدانا/ قسمت دوم
مادر شهید: دعا میکردم همه پسرانم شهید شوند!
با زمزمه میگفتم یا امام رضا! ولی پسرها حرفهای من را میفهمیدند. میگفتم یا امام رضا! چی میشد الان پسرهای من هم بزرگ بودند و میرفتند مثلا خدمت میکردند.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۵۱/ گفتگوی مشرق با پدر شهید محمدهادی ذوالفقاری/ قسمت پنجم و پایانی
پدر شهید: شاید مجبور شوم در پارک چادر بزنم!
وقتی یک سرپناه داری، دیگر در فکر این نیست که جابجا بشویم. من الان عذاب گرفته ام که چطور کارتن ها را بلند کنم و چگونه اسبابکشی کنم؟... تا ببینیم خدا چه می خواهد.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۵۰/ گفتگوی مشرق با پدر شهید محمدهادی ذوالفقاری/ قسمت چهارم
سرنوشت «هادی فلافلی» در مقبره خانوادگی نجف! + عکس
وقتی زنده بود، بطور شفاهی هم جای خودش را مشخص کرده بود. به ما گفتند که پسر شما هنوز زنده بود و با این آقا که دوست آقاهادی است به وادی السلام، نزدیک حرم امیرالمؤمنین می رفت که ماجرایی پیش آمد...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴۹/ گفتگوی مشرق با پدر شهید محمدهادی ذوالفقاری/ قسمت سوم
کارتنخوابیِ شهید ذوالفقاری در نجف! + عکس
از کربلا که آمد به ایران، گفت که من می خواهم بروم نجف و درس طلبگی بخوانم. اینجا هم درس طلبگی میخواند اما تصمیم گرفته بود برای ادامه اش برود به نجف. گفتیم چرا نجف؟ برو قم. همه آیات عظام، قم هستند.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴۶/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدهادی حسینی / قسمت ششم و پایانی
سیدهادی در برخوار اصفهان حاجت میدهد + عکس
زهرا هم گفته بود ما اینجا یک شهید داریم به نام شهید سید هادی؛ من همیشه می روم سر مزارش و حاجت میگیرم. گفت بهش گفتم یک نذر برایش بکن، نیت کن ببین چه می شود.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۴۵/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید سیدهادی حسینی / قسمت پنجم
برادر شهیدم، زنده است! + عکس
یک بار که خیلی حالم بد بود و هادی شهید شده بود، همین طور نماز ظهرم را نصفه خوانده بودم که یکهویی یادم آمد و فکر کردم روی دلم یک آتیشی گذاشتهاند. کلا دلم می سوخت. به دخترم گفتم یک پارچه خیس کن و...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۳۷/ گفتگوی مشرق با یکی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی / قسمت پنجم و پایانی
کار نیروی قدس جنگیدن است یا رسانه؟!
اصلا ما رسانه نداریم؛ میزان پرتاب بوق صوتش کم است؛ داریم، اما پرتابش کم است. همین الان چقدر شیعه را دارند می کوبند در همه دنیا؟ ما نمی گوییم شیعه چون ابزار ما وحدت است.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۷/ گفتگوی مشرق با همسر شهید جمعهخان علیزاده/ قسمت دوم و پایانی
هیچ یادگاری از همسرم ندارم! +عکس
به خدا من هیچ چیز ازشان ندارم. در همان افغانستان و در منطقه دره صوف هم لباس خیلی داشت؛ من اصلا یکیش را هم نیاوردم. من فکر می کردم ایران نمی مانم و برمیگردم به افغانستان.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۰/ گفتگوی مشرق با پدر شهید محمدحسین محسنی/ قسمت اول
افغانها اگر عاشورا بودند پشت امام را خالی نمیکردند
می گفت بابا! من خودم چیزی نیستم، آن بچه های افغانستانی خودمان، خدا شاهد است اگر زمان امام حسین هم بودند پشت امام حسین را خالی نمی گذاشتند. می گفت بابا! هدف یا شهادت است یا پیروزی.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۷/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مرتضی کریمی شالی/ قسمت چهارم
مادر شهید: نمیخواستم پسرم برگردد! + عکس
گفتم پسرم! خوش آمدی به وطنت؛ خوشا به سعادتت که در جوار حضرت زینب بودی و آنجا به شهادت رسیدی؛ خوشا به سعادتت. رفتم نشستم و دو رکعت نماز شکر خواندم و گفتم خدا را شکر...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۹۲/ گفتگوی مشرق با همسر شهید علیداد جعفری/ قسمت اول
در تماس آخر علیداد از سوریه چه گذشت؟
وقتی از سوریه میآمد، خانه خواهرش می آمد، تهران بود هم خانه خواهرش بود؛ ما افغانستان بودیم دیگر. می آمد خانه خواهرش و باز برمیگشت.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۸۵/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید احمدشکیب احمدی/ قسمت هفتم
اگر بیاید فقط بغلش میکنم! +عکس
من آن موقع می دانستم شهید شده؛ بعد جواب داد که: خواهرم اصلا نگران نباش، من خیلی جایم خوب است. از آن شب دیگر من خوابی ازش ندیدم. الان اگر بتوانم ببینمش هیچی بهش نمی گویم، فقط بغلش می کنم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۷۴/ گفتگوی مشرق با همسر سردار شهید حاج رضا فرزانه/ قسمت پنجم
پیامک حاج رضا به گوشی شهید همدانی چه بود؟
زنگ زد به سردار اسدالهی و خیلی عصبانی شد. بهش گفت حاج حسین! دوستی ما اینقدر کمارزش است؟ رفیق نیمهکاره شدی؟ چرا من را خبر نکردی؟!... گفت نمی دانستیم تو می خواهی بروی...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۵۵/ گفتگوی مشرق با خانواده مدافعحرم فاطمیون، شهید مصطفی کریمی/ قسمت چهارم
«مصطفی» چطور برنامههای بیبیسی را نقش بر آب کرد!
تعدادی از بچههای فاطمیون که در ایران بودند و متاسفانه نیروی انتظامی رفتارهای نامناسبی با آنها انجام داده بودند، دلخور شده بودند و در آن زمان، رفتند سمت اروپا و بی بی سی از این موقعیت سوءاستفاده کرد.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۳۵/ گفتگوی مشرق با همسر شهید محمدجعفر حسینی/ قسمت دوم
مواجهه کودک با پیکر پدر در وسط خانه! + عکس
وقتی که دوستان شهید و اقوام آمدند، پیکر آقا جعفر را از اتاق خواب آوردند به پذیرایی. آنجا صدای گریه خیلی بیشتر شد؛ هم اقوام و هم دوستان شهید، خیلی گریه میکردند اما خود من یک قطره اشکم هم نیامد!
-
زندگینامه کامل «حاجقاسم سلیمانی» منتشر میشود
کتاب «سرباز؛ قاسم سلیمانی، زندگینامه کامل سردار سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی» نوشته «مصطفی رحیمی» از سوی «انتشارات خط مقدم» به زوی منتشر میَشود.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۲۶/ گفتگوی مشرق با همسر شهید فاطمیون، محمد رضایی/ قسمت سوم
ظلم صاحبخانه به خانواده مدافعحرم تا آخرین نفس! + عکس
ما خیلی نگران بودیم با بچهها؛ خانهمان هم مستاجری بود. صاحبخانهمان وقتی فهمید همسرم رفته سوریه، آمد و گفت شما باید از خانهمان بروید! خانه را خالی کنید؛ دو ماه است خبری از شوهرت نیست...
-
در محضر مدافعان حرم/۱۰۷/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید فاطمیون، مازیار کریمی/ قسمت دوم
ماجرای عجیب پیدا شدن مزار یک مفقودالاثر + عکس
گفت مامان من پنج دفعه شده که رفتم سوریه و به تو نگفتهام. پنج دفعه رفتم سوریه خدمت کردم، این دفعه تو به من اجازه بدهی، اگر من شهید نشدم! اگر من شهید شدم تو فقط دعا کن من شهید گمنام بشوم.
-
در محضر مدافعان حرم/۱۰۲/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید فاطمیون، سیدجعفر امیری/ قسمت چهارم
سفر متفاوت مادربزرگ شهید در ماه صفر
اول ماه صفر هر سال ساکش را می بست و می رفت کربلا، پارسال هم دیگه ساکش را بست و رفت... (به رحمت خدا رفت) یک مقدار ناراحتی ریه داشت، بچه ها بردندنش بیمارستان؛ من خودم تا رسیدم تمام شد.